در سوره والعصر، خداوند پس از این که به زمانه و البته در روایات مختلف تفاسیر مختلفی از جمله وجود مبارک امام زمان و...، قسم یاد می کند به این مطلب اشاره می نماید که نوع انسان در خسران و زیان به سر می برد. مگر کسانی که به سلاح ایمان و عمل صالح مجهز بوده و یکدیگر را دعوت به صبر و استقامت و خیر و خوبی ها می نمایند؛ بنابراین در پاسخ به سوال شما اشاره به همین چهار عنصر ایمان عمل صالح, دعوت به حق و حق طلبی و صبر و مقاومت در راه خدا و حقیقت کافی است.
در نتیجه می توان به صراحت بیان داشت کسی که به غیر از سلوک در چهار رکن ایمان، عمل صالح، دعوت به صبر و دعوت به خیر، به دنبال سعادت باشد ره به جایی نبرده و در شمار زیان کنندگان و خاسرین است.
برای رسیدن به پاسخ مفصل تر خوب است پاسخ سوال شما را با توجه به عوامل سعادت انسان پی گیری کنیم. با این رویکرد اسلام به عنوان کاملترین و جامعترین دین الهى، خوشبختى و رستگارى انسانها را در قرآن کریم و در آیات متعددى با تأکید زیادی بیان کرده است که بدان اشاره خواهیم داشت. در قرآن حدود 40 مرتبه(1) از فلاح (رستگارى) سخن گفته شده و در ضمن آیات مربوطه از صفات و علائم رستگاران و سعادتمندان واقعى و اخروى سخن رانده است که البته رستگارى از هر دو بعدش هم دنیوى و هم اخروى مدنظر بوده و از آنجا که در دیدگاه اسلام و ادیان الهی، حیات اخروى، جاودانى و ابدى است از اهمیت بیشترى نسبت به زندگی موقت دنیوی برخوردار مىباشد.
فلاح و رستگارى به معنى وسیع آن، هم سعادت مادى را شامل مىشود و هم معنوى را. سعادت و رستگارى دنیوى در آن است که انسان آزاد و سربلند، عزیز و بىنیاز زندگى کند که این امور جز در سایه ایمان امکانپذیر نیست و رستگارى آخرت در این است که در جوار رحمت پروردگار در میان نعمتهاى جاویدان، در کنار دوستان شایسته و پاک و در کمال عزت و سربلندى به سر برد.(2) اما در این میان، از عمدهترین عواملى که انسان را به رستگارى مىرساند و سعادتمند ابدى مىکند عبارتند از:
· ایمان:
خداوند در سوره مؤمنون مىفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»(3) یعنى (مؤمنان رستگار شدند.) مؤمنان یعنى تصدیق کنندگان به خدا و یگانگى او و پیغمبران او و آنچه نبى خاتم(ص) آورده است. رستگارى حقیقى، بسته به ایمان حقیقى و مقید به تمام شرایط است که در آیات بعد به صورت واضح و روشن ذکر مىفرماید.(4)
جالب است که بدانید انتخاب فعل ماضى «افلح» در مورد رستگارى مؤمنان، براى تأکید هر چه بیشتر است؛ یعنى رستگارى آنها آنقدر مسلم است که گویى قبلاً تحقق یافته و ذکر کلمه «قد» قبل از فعل ماضی نیز تأکید دیگرى براى موضوع است. تعبیراتى همچون خاشعون، معرضون، راعون و یحافظون که همه برای مؤمنین به کار میروند، دلیل بر آن است که برنامههاى مؤمنان راستین در این اوصاف برجسته، موقّتى و محدود نیست؛ بلکه مستمر و دائمى است.(5) ایمان به معناى اذعان و تصدیق به چیزى و التزام به لوازم آن است مثلاً ایمان به خدا در قرآن به معناى تصدیق به یگانگى او و پیغمبرانش و تصدیق به روز جزا و بازگشت به سوى او و تصدیق به هر حکمى است که فرستادگان او آوردهاند.(6)
البته باید گفت لازمه ایمان، عمل صالح است و ایمان تصدیق توأم با تسلیم و اطمینانخاطر است.(7) ایمان به خدا و پیامبر (8) و ایمان به کتابهاى پیشین(9) و روز رستاخیز و آخرت(10) مایه سعادت اخروى مىباشند. «در قرآن هر جا که صفات مؤمنان را مىشمارد به دنبال ایمان، عمل صالح را ذکر مىفرماید یعنى ایندو با هم موجب خوشبختى انسان است.»(11) «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طَیِّبَةً»(12) (هر کس کار شایستهاى کند خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مىکنیم) و نیز «الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَتِ طُوبَى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ»(13) (آنها که ایمان آورند و کارهاى شایسته انجام دادند، پاکیزهترین (زندگى) نصیبشان است و بهترین سرانجامها»
خداوند در سوره نور مىفرماید: «إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُواْ إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(14) (سخن مؤمنان، هنگامى که به سوى خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داورى کند تنها این است که مىگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم». و اینها همان رستگاران واقعى هستند) و همچنین در آیه بعد اطاعت کنندگان از خدا و رسول را سعادتمندان واقعى مىشمرد. از اینجا فهمیده مىشود که مقتضاى اعتقاد قلبى بر پیروى آنچه خدا و رسولش حکم مىکنند همین است که دعوت خدا و رسول را لبیک گویند نه اینکه آن را رد کنند.(15)
· نماز:
از عوامل بسیار مهم رسیدن به سعادت اخروى، نماز مىباشد خداوند مىفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»(16) (مؤمنان رستگار شدند، کسانى که در نمازشان خشوع دارند.) خشوع به معناى تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمى در انسان پیدا مىشود و آثارش در بدن ظاهر مىگردد. در واقع کسانى که به هنگام نماز آن چنان حالت توجه به پروردگار مىیابند که از غیر او جدا مىگردند و چنان غرق حالت تفکر و حضور و راز و نیاز با پروردگارشان مىشوند که بر تمام ذرات وجودشان اثر مىگذارد. این نماز موجب خودسازى و تربیت انسان است و وسیلهاى براى تهذیب روح و جان است.(17)
همچنین در سوره حج آمده «یَأَایّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ارْکَعُواْ وَ اسْجُدُواْ وَ اعْبُدُواْ رَبَّکُمْ وَ افْعَلُواْ الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(18) (اى کسانى که ایمان آوردهاید رکوع کنید و سجود به جا آورید و پروردگارتان را عبادت کنید و کار نیک انجام دهید، شاید رستگار شوید). در این آیه، رکوع و سجود توصیه شده که دو رکن مهم نمازند و در پایان وعده رستگارى داده شده است.
همچنین در آیات دیگر محافظت و مراقبت در نماز توصیه شده است و موجب رستگارى انسان شمرده مىشود. در سوره مؤمنون هفت صفت(19) براى مؤمنان سعادتمند ذکر شده که ابتدا و انتهاى این صفات در مورد نماز است. این امر بیانگر اهمیت نماز است و علاوه بر خشوع، مراقبت و حضور قلب در نماز، نشانه رستگارى معرفى شده است.
در برخى آیات قرآن، ذکر خداوند و مداومت بر آن، زمینه دستیابى به فلاح و رستگارى معرفى شده است. «یَأَایّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْکُرُواْ اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(20) (اى کسانى که ایمان آوردهاید هنگامی که (در میدان نبرد) با گروهى روبرو مىشوید ثابت قدم باشید و خدا را فراوان یاد کنید باشد که رستگار شوید). در سوره جمعه آورده «...وَ اذْکُرُواْ اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(21) (و خداوند را زیاد یاد آرید شاید رستگار شوید.) آیاتى نظیر آیههاى مذکور دلالت بر اهمیت ذکر خدا و دعا و مناجات با او براى سعادتمند شدن در زندگى دارد.
· عمل خیر:
انجام عمل خیر و نیکىهاى فراوان از عوامل دیگر سعادت ابدى انسان مىباشد. «وَالْوَزْنُ یَوْمئذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَ زِینُهُ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(22) (وزن کردن اعمال و سنجش ارزش آنها در آن روز، حق است. کسانى که میزانهاى (عملِ) آنها سنگین است، همان رستگارانند.) در سوره حج مىفرماید: «...وَ افْعَلُواْ الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(23) (کار نیک انجام دهید شاید رستگار شوید). از این آیه بدست مىآید هر چه اعمال خیر و نیک انجام دهیم در مسیر رسیدن به سعادت قدم بر مىداریم. و البته مصداق بارز عمل خیر همان اعمال صالح است که در اهمیت آن سخن گفتیم.
· تزکیه نفس:
عامل دیگرى که انسان را به زندگى سعادتمند رهنمون مىشود تزکیه نفس است. «قد افلح من زکها)(24) (به یقین رستگار شد کسى که به تزکیه نفس پرداخت.) خداوند در سوره شمس پس از اینکه هفت بار به آفریدههاى بزرگ و مهم (مثل خورشید، ماه و...) قسم یاد نموده مىفرماید (قد افلح من زکها) به یقین سعادتمند شد کسى که نفس خود را از آلودگیها(گناهان) زدود و پاک کرد و این نشانگر اهمیت پیراستن جسم و جان از ناپاکىها است که در نتیجه آن رستگارى و خوشبختى نصیب آدمى مىشود.
آنگاه که انسان نفس خود را پاکیزه کرد و آن را از صفات حیوانى مبرّا نمود آنچه خیر و مایه رستگارى اوست از جانب خدا به وى الهام مىگردد.(25)
تا نفس مبرّا ز مناهى نشود
دل آینه نور الهى نشود
خداوند در سوره اعلى مىفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّى»(26) ( یقیناً، کسى که پاکى جُست، رستگار شد). آرى هر کس در مقام مجاهده با نفس برآمد سعادتمند گشت و قابلیت سکونت در جوار رحمت الهى را که همانا کمال خوشبختى است پیدا کرد.
· تقوا:
گرچه تزکیه در بر دارنده تقوا میباشد اما خداوند در آیات متعددى به تقوای الهی نیز اشاره کرده و بعد از بیان صفت تقوا به رستگارى و سعادتمندى بشارت داده است. در سوره مائده آمده: «قُل لَّا یَسْتَوِى الْخَبِیثُ...فَاتَّقُواْ اللَّه اولى الالباب لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(27) (بگو هیچگاه ناپاک و پاک مساوى نیستند... از مخالفت خدا بپرهیزید اى خردمندان، شاید رستگار شوید.)
زمانى که انسان از هوا و هوس پیروى نکند و نفس خود را از آلودگى به معاصى حفظ کند در زندگى ابدىاش سعادتمند خواهد بود. همچنین از طرح تقوا به عنوان عامل مهم رستگارى در چندین آیه در قرآن به اهمیت این ویژگى در زندگى انسان پى مىبریم.
یکى از موارد با اهمیت سعادت و خیرورزى انسان، داشتن تقواست که از مصادیق آن که در قرآن ذکر شده نگهداشتن نفس از حرص و بخل(28)، رویگردانى از لغو(29)، دورى از شراب و قمار و بتپرستى و شرک(30) و رباخوارى(31) و نیز حفظ عفت و پاکدامنى مىباشد.(32)
· زکات:
یکى دیگر از عوامل مهم پیروزى و ظفرمندى در دنیا و آخرت مسأله زکات است. که شامل زکات شرعى، انفاق مال و صدقه و زکات فطره مىباشد.(33)دادن زکات چه زکات مال و چه زکات فطره موجب خوشبختى اداء کننده آن مىباشد خداوند در سوره اعلى فرموده: «قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّى * وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»(34) (به یقین کسى که پاکى جُست رستگار شد و آن که نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند.)
در سوره مؤمنون هم زکات دادن از عوامل رستگارى به شمار آمده است. «وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَوةِ فَعِلُونَ»(35) در اینجا اداء زکات و مداومت بر آن که جنبه اجتماعى و مالى دارد از صفات مؤمنان و رستگاران بیان شده است.
مطابق آیات قرآن کریم انسان براى رسیدن به نهایت کامیابى غیر از توجه ویژه به نماز و اعمال عبادى به مسائل اجتماعى که از مهمترین مصادیق آن مسأله زکات است باید توجه نماید چرا که نماز زحمت جسمى براى فرد بدنبال دارد. و زکات دادن گذشتن از مال دنیا براى رضاى خداوند متعال است و اثر آن جلا دادن و صفا دادن به قلب و موجب نورانیت روح انسانى مىباشد. مصداق دیگر براى این موضوع انفاق در راه خداست. در سوره روم آمده: «فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ ذَ لِکَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(36) (پس حق نزدیکان و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن این براى آنها که رضاى خدا را مىطلبند بهتر است و چنین کسانى رستگارانند.)
ذى القربى به معناى صاحب قرابت از ارحام است و مقصود خویشاوندان مىباشد و مسکین کسى را گویند که از فقیر بدحالتر باشد و ابن سبیل مسافرى را گویند که در راه مانده و حاجتمند است.(37) پس حقوق این گروهها را باید ادا کرد تا به فلاح و کامیابى دست یافت. البته در روایات بسیاری برای تمامی اعضای بدن و صفات نیک انسانی زکاتی مشخص شده است مانند این که زکات علم را در نشر و گسترش آن میدانند و ... و نیز باید گفت که خمس اموال نیز شامل این مسأله میباشد زیرا این مسأله نیز نوعی گذشت از اموال دنیوی است.
· جهاد:
در چندین آیه بعد از بیان جهاد در راه خدا یا با جان و یا با مال، وعده رستگارى داده شده است...«وَجاهدُواْ فِى سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(38) یعنى (و جهاد کنید در راه خدا شاید که رستگار شوید). در سوره توبه مىفرماید: «لَکِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَ لِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُوْلَئکَ لَهُمُ الْخَیْرَ تُ وَأُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(39) (ولى پیامبر و کسانى که با او ایمان آوردند با اموال و جانهایشان جهاد کردند؛ و همه نیکىها براى آنهاست؛ و آنها همان رستگارانند).
همچنین پایدارى در مقابله با دشمن و مراقبت از کار دشمن نیز از عواملى است که نتیجه آن رسیدن به سعادت مىباشد در سوره انفال مىفرماید«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ... فَاثْبُتُواْ و ...لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(40) (ثابت قدم باشید و پایدارى کنید باشد که رستگار شوید. در موقعیتى که با کافران در حال جنگ هستید پایدارى کنید و فرار نکنید تا در دنیا پیروز شوید و در آخرت هم سعادتمند). در سوره آل عمران مىفرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ...وَرَابِطُواْ ...لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(41) (مراقب کار دشمن باشید و هشیار باشید تا از دشمن آسیب نبینید). باز هم نتیجه این کار را فلاحت و سعادتمندى مىداند. دشمنشناسى مسأله مهمى است که انسان در همه دوران باید مورد توجه قرار دهد و با توجه به شناختى که از دشمن پیدا کرده است به تدبیر امور بپردازد و راههاى مقابله با او را کشف کند و نقاط ضعف و قوت او را بشناسد تا هرگز مغلوب دشمن نشود.
در سوره مجادله آیه 22 مىفرماید: «لَّا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْأَخِرِ یُوَآدُّونَ مَنْ حَآدَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ... أُوْلَئکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَآ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (هیچ قومى نخواهى یافت که ایمان به خدا و روز جزا داشته باشد و در عین حال با کسانى که با خدا و رسولش دشمنى مىکنند دوستى کند، هرچند دشمن خدا و رسول، پدران و یا فرزندان و یا برادرانشان و یا قوم و قبیلهشان باشد؛ براى اینکه خداوند در دلهایشان ایمان را نوشته و... ایشان حزب خدایند آگاه باشید که حزب خداوند رستگارانند). به نظر مىرسد که این آیه دلالت بر اهمیت عقیده و باور مىکند که به گونهاى که وقتى انسان به خدا ایمان آورد دیگر دشمنان خدا را به دوستى برنمىگزیند. یعنى همان دشمنى با دشمنان خدا و رسول و همان تبرّى که جزو فروع دین ماست مىباشد. چگونه ممکن است جمع شود بین دوستى با کسى و دوستى با دشمن او.(42) و ذکر این نکته ضروری است که بزرگترین دشمن هر انسانی شیطان و وسوسه های او میباشد و به همین خاطر هم در سخنان بزرگان دین جهاد به دو نوع جهاد اصغر یعنی جنگ با دشمنان و جهاد اکبر یعنی جنگ با ابلیس تقسیم شده است.
· وفاى به عهد:
در سوره مؤمنون از جمله هفت صفتى که براى مؤمنان رستگار شمرده است، وفاى به عهد و پیمان است. «وَ الَّذِینَ هُمْ لاماناتهم وَ عَهْدِهِمْ رَ عُونَ»(43) (آنها که رعایت امانت و عهد مىکنند). افراد یک جامعه اگر پایبند به عهد و پیمان باشند و امانتدارى از ویژگىهاى آنها محسوب شود خیلى از مشکلات امروز حل مىگردد از جمله یکى از آن امانات همین مسئولیتهایى است که به افراد واگذار مىشود. اگر همگان به این نکته توجه داشته باشند که مسئولیتى که به آنها سپرده شده است، امانتى بیش نیست و عهدى است که بین خود و اداره یا شرکت و یا نظام خود منعقد کرده است حساستر و دقیقتر خواهد شد تا آن مسئولیت را هم در حضور جامعه و مردم و هم در محضر خداوند بارىتعالى بهتر و مفیدتر به انجام برساند و لغزش به خود راه نداده با ایمانى راسخ به اداى مسئولیت و تکلیف خویش در قبال جامعه و مردم بپردازد. البته در تفاسیر، منظور از امانات به فرزندان یا زنان(44) یا امامت ائمه (45) و یا مطلق ولایت و حکومت تعبیر شده است.
خلاصه اینکه از نظر قرآن یک پله از پلههاى رسیدن به سعادتمندى، همان وفاى به عهد و امانت است.
· استفاده از «وسیله» و «واسطه» براى تقرب به خدا:
خداوند در سوره مائده مىفرماید: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِى سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(46) (اى کسانى که ایمان آوردهاید از مخالفت خدا بپرهیزید و وسیلهاى براى تقرب به او بجوئید؛ و در راه خدا جهاد کنید، باشد که رستگار شوید). حقیقت وسیله به درگاه خدا، مراعات راه خداست به اینکه اولاً به احکام او علم پیدا کنى و در ثانى به بندگى او بپردازى و ثالثاً در جستجوى مکارم و عمل به واجبات و مستحبات شریعت باشى.(47)
وسیله نوعى توسل است. در مورد خداوند که منزه از مکان و جسم است توسل معنوى پیدا کردن، رابطهاى است که بین بنده و پروردگارش اتصال برقرار کند و از آنجا که بین بنده و پروردگارش هیچ رابطهاى به جز عبودیت نیست قهراً وسیله، عبارتست از اینکه انسان به حقیقت عبودیت دست یابد و به درگاه خداى تعالى وجهه مسکنت و فقر به خود گیرد. و همچنین گفتهاند وسیله به معناى رساندن خود به چیزى با میل و رغبت است. و برخى گفتهاند مقصود توسل به ائمه(ع) که در نزد خدا صاحب آبرویند و دست به دامن شدن ائمه(ع) براى تقرب به خداوند بارىتعالى مىباشد.(48)
· امر به معروف و نهى از منکر:
خداوند در سوره آل عمران مىفرماید: «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(49) (یعنى باید از میان شما، جمعى دعوت به نیکى و امر به معروف و نهى از منکر کنند و آنها همان رستگارانند). از این آیه مستفاد مىشود که امر به معروف و نهى از منکر به طور مستقل به سعادت انسان منتهى مىشود. البته این کار شرایطى دارد که با وجود آن شرایط بر فرد واجب مىشود که امر به معروف کند و نهى از منکر(50) نماید. امت در اصل از ماده «امّ» به معنى هر چیزى است که اشیاء دیگرى به آن ضمیمه گردد و به همین جهت «امت» به جماعتى که جنبه وحدتى در میان آنها باشد گفته مىشود خواه وحدت از نظر زمان باشد یا مکان و یا هدف و مرام؛ چون به دنبال آیات پیش که به اخوّت و اتحاد توجه دارد به مسأله امر به معروف و نهى از منکر اشاره کرده این در حقیقت به منزله یک پوشش اجتماعى براى محافظت از جمعیت است؛ زیرا اگر مسئله امر به معروف و نهى از منکر در میان نباشد عوامل مختلفى که دشمنِ بقاىِ «وحدت اجتماعى» هستند، همچون موریانه از درون، ریشههاى اجتماع را مىخورند و آن را از هم متلاشى مىسازند. بنابراین حفظ وحدت اجتماعى بدون نظارت عمومى ممکن نیست.(51)
احادیث معتبر زیادى بر اهمیت این امر به معروف و نهى از منکر در جامعه اسلامى دلالت دارد از جمله روایتى از امام باقر(ع) که فرمودند: «امر به معروف و نهى از منکر راه انبیاء و طریق صلحاء است. فریضه بزرگى است که به آن است قیام تمام فرائض، راهها به آن ایمن مىشود و کسبها به آن حلال مىگردد و مظالم به سبب آن رد مىشود و زمین به آن آباد مىگردد و به آن انصاف از دشمنان ظهور مىیابد و استقامت امور به آن حاصل آید.)(52)
همچنین على(ع) مىفرماید: (تمام کارهاى نیک و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون آب دهان است در برابر دریاى پهناور. این دو وظیفه بزرگ در حقیقت ضامن اجراى بقیه وظایف فردى و اجتماعى است و در حکم روح و جان آنها مىباشد و با تعطیل آنها تمام احکام و اصول اخلاقى، ارزش خود را از دست خواهد داد).(53)
· صبر و سفارش به آن:
در سوره آل عمران مىخوانیم: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(54) (اى کسانى که ایمان آوردهاید (در برابر مشکلات و هوسها) استقامت کنید؛ و در برابر دشمنان (نیز) پایدار باشید و از مرزهاى خود، مراقبت کنید و از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید). چنانچه مشاهده مىشود در این آیه فرموده که اى اهل ایمان در کار دین صبر کنید و یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش کنید و مهیا و مراقب کار دشمن بوده و خدا ترس باشید شاید که رستگار شوید. همه دستورات در آیه مذکور به طور مطلق آمده و معناى عام را در بر دارد.(55) و ناگفته نماند که صبر خود اقسامی دارد از جمله صبر در طاعت که انسان ثابت قدم در راه طاعت پروردگار باشد و صبر در معصیت که انسان معصیت حق تعالی نکند و صبر در مصیبت که انسان در برابر سختی ها ثابت قدم باشد.
· توبه:
خداوند در سوره نور مىفرماید: «...وَ تُوبُواْ إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(56) یعنى دستور به توبه و بازگشت به سوى خداوند داده و مىفرماید (به سوى خدا بازگردید اى مؤمنان باشد که سعادتمند شوید). خداوند در این آیه بعد از تذکرات و دستوراتى که در مورد حفظ عفت و آبرو به مردان و زنان مؤمن مىدهد مىفرماید در هر جایى که مخالفت این احکام را نمودید توبه کنید و از مخالفت اوامر الهى به موافقت باز آیید که امید رستگارى براى شما هست.
و نیز در سوره قصص مىفرماید: «فَأَمَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى أَن یَکُونَ مِنَ الْمُفْلِحِینَ»(57) یعنى (اما کسى که توبه کند، و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد امید است از رستگاران باشد).پس توبه و انابه از گناهان گذشته و قرار گرفتن در زیر چتر حمایت الهى و اطاعت از اوامر خداوند متعال گام مهمى در رسیدن به هدف متعالى انسانى یعنى سعادت دنیوى و اخروى مىباشد؛ زیرا در آیات مختلفى از توّاب بودن و توبهپذیر بودن خداوند سخن به میان آمده است.
خلاصه اینکه از نظر قرآن عواملى که پلّههاى اصلى ارتقاء به جایگاه ظفرمندى و سعادت و قرار گرفتن در جوار رحمت الهى که کمال پیروزى و رستگارى است، اعتقاد قلبى به اصول دین و التزام عملى به فروع دین که همان انجام واجبات و ترک محرمات الهی است میباشد.